گاه نوشت های یک زندگی

احتیاج به گفتن و روایت کردن بعضی اتفاقات و افکار

گاه نوشت های یک زندگی

احتیاج به گفتن و روایت کردن بعضی اتفاقات و افکار

  • ۰
  • ۰

روزمرگی 4- ترس

سوالی که برام پیش اومده اینه که مگه کسی غیر از خودم هم داره وبلاگ رو میخونه که آماری که میده خیلی بیشتر از دفعات بازدید خودمه؟

اگه اره، خوشحال میشم ردی اثری ببینم از شمایی که سرزدی بهم :)

 

امروز داشتم فکر می کردم وسط بودن جای خوبی نیست خیلی وقت ها چون عملا هیچ طرف نمیتونی باشی. من همیشه وسط نگه میدارم خودم رو که شایدم بد نباشه اما گاهی اوقات بعیده خوب باشه، مثل این حجاب نیم بندی که دارم.

 

دیشب دیدم یکی از بزرگ ترین عوامل ترس های زندگیم پیدا کردن درآمد مستقلی نیازی به حضور خودم نداشته باشه ، است. که متکی بودن به خونواده و هزاران اتفاقی که ممکنه بیفته و این منبع قطع بشه من رو میترسونه ولی در صورتی که کاری که بدون حضور خودم درآمد زایی می کنه داشته باشم، نگران بیماری و اتفاق های دیگه کمتر خواهم بود. هر چند که هیچ قطعیتی وجود نداره اما احتمال آسیب پذیری کمتر و آرامش خاطر بیشتری پیدا می کنم توی اون وضعیت.

 

 

  • ۲۰/۰۲/۱۷
  • یک آدم معمولی

نظرات (۳)

سلام. 

من همین الان وبلاگت رو باز کردم.

پاسخ:
سلام 
مرسی مرسی :دی

  • طیبه هستم!!!!!
  • من هم الان دیدمت (:

    :)

    پاسخ:
    :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی